بعضی از زخمها رو باید درمان کنی تا بتونی به راهت ادامه بدی بعضی زخمها باید باقی بمونه تا هیچوقت راهت رو گم نکنی
جاده خآکینوشته های یه رهگذر غریب |
زخم
بعضی از زخمها رو باید درمان کنی تا بتونی به راهت ادامه بدی بعضی زخمها باید باقی بمونه تا هیچوقت راهت رو گم نکنی [ یک شنبه 31 ارديبهشت 1396برچسب:زخم, ] [ 19:29 ] [ محمود فرجی ]
[ ماهگرد ازدواج
شکرخدایی که تورابرای من [ جمعه 17 آبان 1393برچسب:ماهگرد ازدواج, ] [ 22:15 ] [ محمود فرجی ]
[ کسی را دارم
کسی را دارم.... [ جمعه 18 آذر 1393برچسب:کسی را دارم, ] [ 17:14 ] [ محمود فرجی ]
[ مرد
مــــرد
[ جمعه 28 آذر 1393برچسب:مرد, ] [ 17:1 ] [ محمود فرجی ]
[ دیروز
فردا و دیروز با هم دست به یکی کردند دیروز با خاطراتش مرا فریب داد فردا هم با وعده هایش مرا خواب کرد وقتی چشم گشودم امروز هم گذشته بود! (غروب دلتنگی) [ جمعه 30 خرداد 1393برچسب:دیروز, ] [ 14:28 ] [ محمود فرجی ]
[ مرد و زن
مرد شوکت زندگی ست... زن شکوه زندگی
مرد عظمت است... زن زیبایی
مرد قدرت است... زن برکت
مرد بودن است... زن شدن
مرد هیبت است... زن طراوت
شوکت بی شکوه
عظمت بی زیبایی
قدرت بی برکت
بودن بی شدن
و هیبت بی طراوت...
زیبا نمیشود .
حکایت من
حکایت من ....
حکایت کسی هست.. که عاشق دریا بود اما قایقی نداشت..
دلباخته سفر بود اما همسفر نداشت....
حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجه نزد...
زخم داشت اما ننالید...گریه کرد اما اشک نریخت...
حکایت من ....
حکایت کسی هست که پر از فریاد بود ..اما...
سکوت کرد..تا همه صداهارو بشنود...
حکایت من .......
سکوت
سکوت یعنی تو چشماش نگاه کنی و حرفتو نتونی بگی.
سکوت یعنی باحسرت نگاش کنی.
سکوت یعنی حرفت تو گلوت بمونه.
یعنی باهاش باشی و مثل همیشه حرف از خودت نزنی.
سکوت یعنی داد بزنی که میخوامت.
سکوت وقتی سخته که ازش سوالی کنی و منتظر جوابش باشی.
سختی سکوت اینه که تکلیف خودتو ندونی.
تقدیم به کسانی که سکوت فریادشان است.
بغض
چه حـرف
دست خدا
رویای با تو بودن انرژی و امیدی به من می دهد که وصفش نمیتوان کرد اما وقتی به نقطه ای که ایستاده ام نگاه می اندازم و سیری در زندگی می کنم و میبینم که چطور ناتوان هستم در مقابل سرنوشت ،پای اراده ام سست می شود و رویایم در هم میشکند.کاش که کسی مرا می فهمید که چگونه عاجز مانده ام اما دوباره به خود می آیم و میگویم هرچه در توان دارم باید بگذارم و از نو به پا خیزم سرتا پا میشوم شوق و ذوق، شوق و ذوق به تو رسیدن ،ماندن در کنار تو سرشار از سرور و شادی بدور از غم و تنهایی و از همه مشکلات گذشته و تلخ کامی راه. دلم میخواهد بنویسم،بنویسم از این درد،از این غم جانکاه،از زخم ها که روز به روز بر جسم و روحم مینشیند و در هم میشکندم آنگاه فریادی میکشم در دل،فریادی پر ازسکوت،فریادی که هیچ گوشی یارای شنیدنش را ندارد جز خدا... خدایی که در این نزدیکیست،خدایی که میشنود،خدایی که میبیند،می بیند شکستنت را، میشنود خرد شدن استخوانهای غرورت را. صدایم میزند... نمی شنوم... خدایا کجاست گوش شنوایم، کجاست چشم بینایم ،که ترا ببینم. یاری رسانیت را ببینم، ناچار سر در گریبان میکشم و دل به زندگی پرطلاطم میسپارم شاید که چنین رقم خورده، زندگی برایم با رنگ سیاه نقاشی شده. اما نه.... صدایی از درونم فریاد میزند آخر او هم تنهاست میداند بی کسی چه دردی دارد. این خدا مرا تنها نمیگذارد
مخاطب خاص باشه خودش خاص میشه...!
❤═══════════ ♥ೋღ☃ღೋ♥ ════════════❤❤
مخاطب خاص اگه خــــــــاص باشه ! ... لازم نیست شما دورش رو از این و اون خلوت کنی خودش واسه بودن شما جا باز می کنه... ! لازم نیست واسش دنیا رو بخرید تا بمونه ... خودش قدر یه شاخه گلتون رو می دونه ! لازم نیست هر کسی رو توجیه کنید که ایشون ماله شماست ... خودش تو رو به همه دنیا نشون میده و میگه این ماله منه ! لازم نیست به فکر رفتنش باشید خودش به شما ثابت می کنه اومده بمونه ... ❤═══════════ ♥ೋღ☃ღೋ♥ ════════════❤❤ من در این دلواپسی ها مانده ام تنها
•◕✖▒من در این دلواپسـے ها نشسته ام تنها
مخاطب خیلی خاص
(مخاطب خیلی خاص)
برگ اعزام به تنهایی ها
اگر گاهی ندانسته به احساس تو خندیدیم و یا از روی خودخواهی فقط خود را پسندیدم
سلام به همه عزیزانم خیلی وقت ها زندگی خوشی ها داره اما سختی هایی هم داره ، جدایی ها داره و به هم رسیدن ها داره، ولی چیزی که درد داره جدایی بعد از رسیدنه .اون وقتی که کسی بشه همه کس و همه نفست همه جون و همه دلت، کسی که حرفتو به اون بتونی بزنی تو دنیا، وقتی درد داری غم داری یا خسته ای همه بگن بهت چته اما وقت گفتن زبونت بند بیاد نتونی بگی چی کم داری و چته فقط نگاه کنی و یه لبخند تحویلشون بدی فقط پیش اونه که آرامش پیدا میکنی امید بفردا میگیری، وای از روزی که بخوان ترو ازش جدا کنن
نمی دانم اگر روزی نباشی چگونه سوز دل را چاره سازم نمی دانم اگر روزی نباشی کدامین قبله گیرم سوی نمازم نمی دانم اگر روزی نباشی چگونه تا خدا پرواز گیرم نمی دانم اگر روزی نباشی کدامین راه برد سوی حجازم نمی دانم اگر روزی نباشی چگونه غصه را از خود برانم نمی دانم اگر روزی نباشی کدامین چنگ دل را از دل نوازم نمی دانم اگر روزی نباشی چگونه چشمام در آینه بدوزم نمی دانم اگر روزی نباشی کدامین محرم آید پیش رازم نمی دانم اگر روزی نباشی کدامین گل کشد در باغ نازم نمی دانم اگر روزی نباشی چگونه رازی از خود قصه گوید نمی دانم اگر روزی نباشی کدامین شیشه می دارد مجالم نمی دانم اگر روزی نباشی چگونه از شوق شعر گویم...
حالا هم حکایت سربازی ما شده این من یه مدت نیستم یعنی می برنم سربازی تو این مدت دوست و رفیق خوبم حمیده خانوم زحمت مدیریت وبلاگو میکشه ازش خیلی ممنونم که همیشه جز زحمت چیزی براش نداشتم... از شمام ممنون میشم اگه با نظرات زیباتون وبلاگمونو قشنگتر کنین پس فردا قراره ببرنم سرباز، واسه منم دعا کنین تا به سلامت برگردم کنار کسی که دوستش دارم ، نگذارم بیشتر از این احساس تنهایی کنه چون میدونم بعد خدا اون دل مهربونش به بودن من کنارش خوشه فقط اینو بگم تا همیشه کنارتم، بدی ازم زیاد دیدی ولی به خوبیات حلالم کن(((دوستت دارم)))
خاطره کودکی
کاش بچه بودم و از دنیا همین تفریحاتو داشتم... حالا این کوچیکترین حیوان آزاریم بود یادش بخیر کودکیا... ولنتاین
سلام وقتی دوست نداری روزی رو زور که نیست نمیشه دوست داشت. بهش میگن روز عشق اما من اسمشو گذاشتم روز دلتنگی. نمیدونم چرا همه دلتنگیای دنیا تو این روز میریزن تو دلم، شاید شاید.....نمیدونم
((ولنتاین مبارک))
دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ است…
دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد … دلم برای کسی تنگ است كه با زیبایی کلامش مرا در عشقش غرق می کند… دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد … دلم برای کسی تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را می طلبد... دلم برای کسی تنگ است که چشمانم چشمانش را می طلبد … دلم برای کسی تنگ است که مرهم زخمهای کهنه است… دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد… دلم برای کسی تنگ است که گوشهایم شنیدن صدایش را حسرت می کشد … دلم برای کسی تنگ است که شامم به دنبال عطر تن اوست… دلم برای کسی تنگ است که اشکهایم را دیده… دلم برای کسی تنگ است که تنهاییم را چشیده… دلم برای کسی تنگ است که سرنوشتش همانند من است… دلم برای کسی تنگ است که دلش همانند دل من است… دلم برای کسی تنگ است که تنهاییش تنهایی من است… دلم برای کسی تنگ است که محرم اسرار است… دلم برای کسی تنگ است که راهنمای زندگیست… دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کند… دلم برای کسی تنگ است که دوست نام اوست… دلم برای کسی تنگ است که دوستیش بدون (( تا )) است… دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ دل تنگی هایم است… دلم برای کسی تنگ است... قسمتی از زندگی
ادمهایی هستند که گاهی در زندگی باور هایی غلط دارند و حاضر به عوض کردن آن هم نمی شوند.
اما من زندگی را با دیدی پر از اعتماد به نفس مینگریستم گاه زندگی را دوست نداشتم و گاهی عاشقش میشدم. نمی خواستم دیدشو تغییر بدم نمی خواستم واقعیت درونشو تقییر بدم نمی خواستم اون چیزی که نیست رو بهش تحمیل کنم. اما می خواستم زندگی رو پر امید نگاه کنه میخواستم اینقدر اعتماد به نفس مثل خودم داشته باشه که گاهی اتفاقای بد هم به فال نیک بگیره. اینقدر دوستش داشتم که حاضر بودم تمام راه زندگی رو با تمام سختی هاش کمکش کنم و او به من درس زندگی بدهد.درس معرفت ،درس عاشقی ،درس پایداری وهمینطور درس عشق را به من دهد. زیرا که او مرا به خاطر چیزی که ظاهرم نشان میداد نمی خواست به خاطر واقعیت درونم میخواست و من به خاطر اعتمادی که به من داشت حاضر به کردن هر کاری بودم و او بدتر هر کاری را حاضر بود به خاطر من انجام دهد. در زندگی واقعی دنیایی،باید به پای دوستت بسوزی و بسازی اما در زندگی امروزه که پر از کلاه برداری و بیمعرفتی است سخته دوستی مثل دوستی منو دوستم پیدا کرد. اما ما سعی کردیم دوستیمون جوری باشه که هر کس شنید حسودی کند یا غبطه بخوره.زندگی را باور داشتیم.باور داشتیم در زندگی با اون همه عظمتش با گرفتن یک انتخاب غلط راه زندگی گم میشود زندگی و تابلو های راهنمایش عوض میشوند. زیرا الان دیگر جمله دوستت دارم برای ما تکراری شده است عشق الکی شده است زندگی سخت شده است.زمانی که کسی میگه دستت دارم شاید تصور کنید تنها چند واژه ی ساده در کنار هم گذاشته اند و جمله را بیان کرده اند...این تنها یک جمله نیست!دنیا لبریز از رویا های سبزو سرخه! همین جمله کوتاه!اری همین چند واژه خود کتابیست سرشار از معنا...دوستت دارم یعنی بی حضور تو زندگی برایم بی معناست. چیزی میگویم به یاد داشته باشید کسی که خیلی دوستتون داشته باشه همیشه نگرانتان است بخاطر همین بیشتر از اینکه بگه دوستت دارم میگه مواظب خودت باش... راستی یه نفر مواظب خودت باش خودم
امشب دلتنگ شدم نه برا نبودن هااش نه برا بغل های گرمش برا خودم خیییلی وقت بود به خودم فکر نکرده بوودم! چه بیهوده فقط برا کسب کردن نمره با سختی هاا میجنگم بر سر اینکه امرز امتحان داشتم بازم کم خوابیددم دارم دیوونه میشم انگار رگ های مغزمو گفته باشن و از 2 طرف بکشند.دلم برا خودم تنگ شده برا لبخند هااام ،باز خوبه او هست درسته پیشم نیست یادش هست اون بهم زندگی میبخشه وقتی باهام میحرفه دلتنگی هاام هفته سختمو فراموش میکنم، کل وقایق زندگیمو دارم براش تعریف میکنم اخ من خراب اون لبخندتم چقدر بهم آرامش میده فکر اینکه فردا بازم با حوصله با عشق به حرفام به دلتنگی هاام گوش میدی تو دلم هیجانی پدید میاره. عزیزم خستم چرا گفتن اینکه دوستت دارم برام سخته چرا نمیدونی این هارو برای تو مینویسم که بخوانی اما افسوس که دیگران میخوانند و یاد عشق خود می افتند... نمیدانم چه میکنی،شاید درس میخوانی امیدوارم موفق باشی،با تو احساس یگانگی دارم خوشحالیت،خوشحالیی در دلم برمی انگیزد دلم برات تنگییییده چقدر دوست دارم ببینمت،باز خوبه عکست هست چون بدون لبخندت بدون لبات حتما خواهم مرد. خدای من
خدای من خداییست که اگر سرش فریاد کشیدم به جای اینکه با مشت به دهانم بزند با انگشتان مهربانش نوازشم میکند و می گوید: میدانم جز من کسی نداری...!!!! شاه عشق
آمدم ای شاه ، پناهم بده خط امانی ز گناهم بده (مشهدی کریمخانی) [ دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:شاه عشق, ] [ 11:28 ] [ محمود فرجی ]
[ چوپان دروغگو
چوپان قصه دروغگو نبود او از فرط تنهایی فریاد گرگ سر می داد افسوس کسی تنهاییش را حس نکرد همه در پی گرگ بودند فقط گرگ فهمید که چوپان چه قدر تنهاست...
[ جمعه 16 دی 1391برچسب:چوپان دروغگو, ] [ 18:33 ] [ محمود فرجی ]
[ seni seviyorum
Tek gerçeğimsin sevgiLi... SeninLe yaşıyorum, YüreğimLe seviyorum seni...Ne şiirLer seni anLatsın, ne şarkıLar seni söyLesin, BiLsin herkes, Sen Bana Aitsin... izin vermem kıymet biLmeyen diLLere düşmene, Ben bütün hikayeLerini dinLedim, bütün sevenLerin...Herkes gönLünün çektiği yere gitsin, Ama Sen Dünya Ahiret Benimsin..SeninLe güzeL ağLamak, güLmek, nefes aLmak, yaşamak, sevmek...Beni sensiz düşünme. KaLbim kaLbine, GözLerin gözLerime, ELLerin eLLerime Ait, Sensiz hiçbirsey seninLe herşeyim Ve sevgiLi Sen Nerde, KiminLe oLursan oL, Nereye Gidersen Git BANA AİTSİN قایقت جا دارد..؟؟!!
تو كجايي سهراب؟؟آب را گل كردند... چشم ها را بستند و چه با دل كردند... واي سهراب كجايي آخر؟؟ زخم ها بر دل عاشق كردند... خون به چشمان شقايق كردند... تو كجايي سهراب؟؟؟ كه همين نزديكي... عشق را دار زدند،همه جا سايه ديوار زدند... واي سهراب دلم را كشتند... صبر كن اي سهراب قايقت جا دارد... من هم از همهمه ي داغ زمين بيزارم... عاشقت نشدم که روزی از عشق خسته شوم
ه
عزیز
وَقــتــے بـــہ جـاے "عـَــزیــزَم " بــِـهِـم میگــے " عــزیـــز " یـَـعـنـے یــــہ ِعـَـزیـــزِ بــے صـــاحــِــب عـــَـزیـــــــزے ڪــہ هــَــنـوز عــــَـزیـزه وَلــے مـــالِ تــو نــیـسـت شـِــنـیـدَنِــش ڪــہ دَرد داره گــُــــفـتـــَــنــِــشـو نـِـمــے دونــَـم
دلم سیب میخواهد
دلم خنده می خواهد، نه خنده زورکی، یک خنده از ته دل... یه خنده از اعماق بچگی... آن هم دراز کشیده روی چمن ها...
شنیده بودم سالهای زندگی زود می گذرد... آنهایی که روحشان مهربان و لطیف بود، گذر عمر را به برق تشبیه کرده بودند... دلم لبخند هایشان را می خواهد که وقتی روی دو لب، مثل باله می رقصید، به من می گفت " قدرش را بدان "
قدر دانستن کار سختی ست... اشک های مرد این را می گفتند... هر لبخند یک نشانه دارد، هیچ وقت نمی توانی بفهمی حرف حسابشان چیست...! لبخند زن چکمه پوش را میتوان قورت داد، مثل لبخند کودکان کارگر پشت شیشه های ماشین... شاید گه گاهی لبخند زدن به آسمان و گفتن مرسی کافی باشد... امشب یک بار دیگر سعی کردم بگویم سییب، اما لبهایم سخت مقاومت می کنند... شاید نیاز به دوربین و عکاس و طبیعت بکر باشد، تا خود به خود بخندی... [ جمعه 1 دی 1391برچسب:خنده, ] [ 17:21 ] [ محمود فرجی ]
[ غریبست
غریب است دوست داشتن و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...
وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد و نفسها و صدا و
نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
چه کنم
گفتم : تو شـیرین منی. گفتی : تو فرهـادی مگر؟ گفتم : خرابت می شـوم. گفتی : تو آبـادی مگـر؟ گفتم : ندادی دل به من. گفتی : تو جان دادی مگر؟ گفتم : ز کـویت مـی روم. گفتی : تو آزادی مگـر؟ گفتم : فراموشم مکن. گفتی : تو در یادی مگر؟ بوسه
یک روز می بوسمت! پنهان کردن هم ندارد. مثل احساسات تو نیست که مخفی شان می کنی، یا مثل خواب دیشب من که نباید تعبیر شود، مثل نجابت چشمهای تو است ، وقتی که توی سیاهی چشمهای من عریان می شوند. عریانی اش پوشاندنی نیست ، پنهان نمی شود…
یک روز می بوسمت!
یکی از همین روزهایی که می خندانمت ، یکی ازهمین خنده های تو را ناتمام می کنم و می بوسمت! و بعد ، تو احتمالا سرخ می شوی ، و من هم که پیش تو همیشه سرخم…
یک روز می بوسمت!
یک روز که باران می بارد ، یک روز که چترمان دو نفره شده ، یک روز که همه جا حسابی خیس است ، یک روز که گونه هایت از سرما سرخ سرخ ، آرام تر از هر چه تصورش را کنی ، آهسته ، می بوسمت…
یک روز می بوسمت!
هر چه پیش آید خوش آید! حوصله ی حساب و کتاب کردن هم ندارم! دلم ترسیده ، که مبادا از فردا دیگر « عشق من » نباشی........ به قول شاعر: عشق کلاس اول ، تنها چهار حرف است ، اما کلاس آخر ، عشق هزار حرف است… [ جمعه 1 دی 1391برچسب:بوسه, ] [ 14:44 ] [ محمود فرجی ]
[ من صبورم اما...
من صبورم اما...
[ جمعه 1 دی 1391برچسب:من صبورم اما, ] [ 14:39 ] [ محمود فرجی ]
[ تنهایی
دوست داشتم وقتی که داغونم ، یه نفر بیاد بزنه رو شونه هام و بگه : تنهایم بگذار
تنها بودن را دوست دارم اما در آرامش
تنهایی خوب است که مدت کمی باشد زیرا تنهایی زیاد بد است ناراحت کننده است غمگین کننده است پس تنهایم بگذار برای مدتی ان موقع که عصبی هستم اما الان که بیشتر فکر میکنم همه موقع کنارم باش چه در شادی و غم چه در عشق و نفرت همراهم باش تا همیشه تا قیامت و حتی تا... مرگ [ سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:تنهایم بگذار, ] [ 18:20 ] [ محمود فرجی ]
[ دلخوشی...
دلخوشی من، رنگین کمانی است که از گیسوان باران خورده تو تا صحن مه آلود چشمانم پل می بندد.
[ یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:دلخوشی من, ] [ 13:15 ] [ محمود فرجی ]
[ حرفهایی واسه نگفتن...
آدم هـا می آینـد زنـدگی می کننـد می میـرنـد و می رونـد .. در حالـی کـه زنــده ای ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
می گویی: دوستت دارم ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ از من فاصله بگیر …. ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ طعم صداقتت ! را چشیده ام تعریفی نداشت لعنتــــی!!. لطفا کمی دروغ بگو شاید دروغ هایت, صادقانه تر باشد… ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ خسته شدم از آدمایی که می گن: “تو خیلی خوبی” ، “من لیاقت تو رو ندارم” بی لیاقت های عزیز ! حداقل واسه دلیل رفتنتون یه ریزه خلاقیت به خرج بدین .. ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ خورشید هم خیانت میکند این روزها صبح ها دیرتر مى آید وعصرها زود مى رود! ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ آدمهای تنهایی رو می شناسم که همه ی دلیلشون برای تنهایی
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ برای دلم، گاهی مادری مهربان میشوم دست نوازش بر سرش میکشم، میگویم: غصه نخور، میگذرد… برای دلم، گاهی پدر میشوم خشمگین میگویم: بس کن دیگر بزرگ شدی … گاهی هم دوستی میشوم مهربان دستش را میگیرم، میبرمش به باغ رویا … دلم ، از دست من خسته است… ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ یه خیابونایی… ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ نـــه ایـــــنکــــــــه زانـــــو زده باشــــم نـــــــــه فــــقـــط تـــنهــــــایـــــــــــى ســـــــنکیــــــن اســــــت ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ ساکت نیستم ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ این روزها قلب هر کسی را ﻧﺸﺎﻧﻪ بگیرید تیرتان ﺑﻪ ﺳﻨﮓ میﺧﻮﺭﺩ… ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ پایان سریال دروغ هایت بود و چه ساده بودم من!! که تا تیتراژ پایانی به پای تو نشستم…!! ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ چه کسی میگوید که من هیچ ندارم…؟
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ از درد های کوچک است که آدم می نالد
[ شنبه 18 آذر 1391برچسب:حرفهایی واسه نگفتن, ] [ 12:8 ] [ محمود فرجی ]
[ می روم
می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست
[ شنبه 24 فروردين 1391برچسب:می روم, ] [ 12:2 ] [ محمود فرجی ]
[ |
||
![]() |